روایت آقای کارگردان از «کلبهای در مه»؛ شبیه به پس از باران نیستیم
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۴۵۰۵۴۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «کلبهای در مه» دومین تجربه کارگردانی سریال حسن لفافیان پس از «بهرنگ خاک» و دستیاریهای متعدد در سینما و تلویزیون است. این سریال که پیش از این «می جان» نام داشت، قرار بود توسط مرجان اشرفیزاده ساخته شود که پس از بروز اختلافات با مدیران گروه فیلم و سریال شبکهسه به حسن لفافیان سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کارهای فنی سریالتان تمام شده است یا همچنان ادامه دارد؟
الان استودیو هستیم. فکر کنم قسمت ۲۱-۲۰ پخش میشود. ما الان قسمت ۲۵-۲۴ را میکس و مونتاژ و اصلاح رنگ و ... میکنیم.
بیشتربخوانید
نقش میجان برایم سراسر چالش بود/ از پخش سریال «کلبهای در مه» میترسیدماین سریال از ابتدا به شما پیشنهاد نشد و قرار بود توسط خانم اشرفیزاده ساخته شود.
این کار امسال به من پیشنهاد شد. پارسال خانم اشرفیزاده حدود ۲۶۰-۲۵۰ دقیقه را ساختند و من که آمدم، قرار بود کار را ازسر بگیریم. حضور دو بازیگر از قبل بود که صحبت کردیم و قرار شد یکسری از سکانسهایی که این دو بازی کردند، بهدلیل شرایط اقتصادی کار بماند و بقیه را تکرار کردیم. حدود ۶۰-۵۰ دقیقه از کل مجموعه ماند و حدود هزار و ۵۰۰ دقیقه را گرفتیم. همه بازیگران عوض شدند و فقط دو نفر ماندند. بقیه نقشها از ریزترین تا نقش اول و دوم را دوباره انتخاب کردیم. خروجی این انتخابها را هم مشاهده میکنید.
کار تصویربرداری چقدر زمان برد؟
۱۶۲ جلسه تصویربرداری بود. در دوران کرونا هم بود. حدود ۸-۷ روز است که تصویربرداری تمام شده است.
لوکیشنهای شمال و داستانهای تاریخی خارج از تهران در سریالها، معمولا با اقبال مخاطب مواجه میشود. یکی از دلایلی که این کار را قبول کردید در جاهای مختلف خود قصه عنوان شده است. بهجز قصه چه عوامل دیگری در پذیرش کارگردانی این سریال موثر بود؟
در ابتدا حتما قصه مهم است. چون قصه شما را راغب میکند وارد یک کار شوید. هرچه قصه قویتر، تمایل برای ساخت بیشتر است. ولیکن ابعاد دیگری هم داشت. وقتی قصه به من پیشنهاد شد، متوجه شدم کار سختی است. اینکه بیرون تهران است یا لوکیشنهای شمال و چشمنواز را دارد گوشهای از این اتفاق بود و بیشتر این بود که با یک کار سخت، پر از شخصیت و دارای پیچیدگیهای قصه همراه هستیم و ازنظر اجرا با چالشی روبهرو بودیم که این آدم را قلقلک میداد وارد کاری شود که آپارتمانی نیست، ساده نیست، درام معمولی نیست و این اتفاق الان که خروجی را میبینم، این است که با همه سختیها میارزید این ریسک را قبول و شروع بهکار کنیم. بیشتر این مساله در پذیرش کار موثر بود.
اگر بخواهیم یککلمهای و ژانری بگوییم «کلبهای در مه» قرار است کار عاشقانه یا اجتماعی-سیاسی باشد؟
من چیزی به اسم ژانر عاشقانه، ژانر اجتماعی یا سیاسی نمیشناسم. ژانر سیاسی داریم، ولی اینکه یک کار اجتماعی باشد یا فقط عاشقانه باشد، نمیشناسم. اگر اینچنین درنظر بگیریم، چون قتل در سریال اتفاق میافتد ممکن است ژانر جنایی و پلیسی هم باشد. بهنظرم باید به این سریال نگاه دیگری داشت. اینکه صرفا بگوییم با یک ژانر جلو میرود، درست نیست. شکلگیری ژانرها به این سمت میرود که چندین مدل از یک موقعیت ساخته میشود همانند ژانر وسترن، بعد بررسی میکنند چقدر نقاط مشترک بین همه چیزهایی که ژانر بهوجود آورده، هست و بعد میگویند هر فیلمی که این نقاط مشترک را دارد ژانر رئالیست یا سیاسی و ... میشود. در ایران خیلی جدی به این شکل ژانر نداریم، بهخصوص ژانر سریالها اینطور نیست.
اما اصولا وجه غالبی دارد.
وجه غالب دارد که بهنظرم عشق است، عشق مرد و زن نیست، بلکه عشق انسانها به یکدیگر است. عشقی که «میجان» به «تایش» دارد، عشقی که خان به زندگی خود دارد، عشقی که ماهگل به گذشتهای دارد که بعدا میفهمیم چیست، بخشی هم عشقهای انسانی است که بین میجان و دامون بهوجود آمده، عشقی که نقش شیرین به دامون دارد. اینها اتفاقاتی را رقم میزند و در بستر اجتماعی است. وقتی روابط اجتماعی را میبینیم، در این بستر اتفاقات عاشقانه دارد. اتفاقات سیاسی هم دارد، همه انسانها دارای ایدئولوژی هستند؛ ایدئولوژیای که خط فکری آنها را شکل میدهد، در عینحال که عاشق هم میتوانند باشند. یکی از آدمها ایدئولوژی انقلاب دارد و میخواهد دگرگونی ایجاد کند و برای آن میجنگد و جزء آرمانهای اوست. یکی تشنه قدرت و ثروت است، استوار سیروس تشنه قدرت است و دوست دارد قویتر شود و آدمها را به زیر سلطه بکشاند. برزو که بچه خان قصه است دوست دارد به همه حکمرانی کند و تصاحب کند و اینها جنبههایی است که در این قصه دوباره نوشتهشده لحاظ شد. قصهای که ابتدا داشتیم ۴۰ قسمتی بود که با کمک دوستان دوباره نوشته شد و تبدیل به این قصهای که الان میبینیم، شد که بهنظرم تلاشی که دوستان در این زمان محدود کردند، خروجی بدی ندارد و این خروجی قابل دفاع است.
در ساخت این سریال توجه به نمونههای موفق مانند پس از باران هم داشتید؟
خیر، یک زمانی متاثر از این شکل هستید که یک خط فکری یک خطی به اسم ایده دارید که ایده را مطرح میکنید که گسترش دهید و تبدیل به خلاصه و فیلمنامه و ... شود. پس متاثر از یکسری ایده است. وقتی فیلمنامهای که ۴۰ قسمتش نوشته شده و به شما پیشنهاد میشود طبیعی است که متاثر از کاری نیستید، بلکه متاثر از فیلمنامهای هستید که به شما پیشنهاد شده است. شکل دراماتیک را نسبتبه فیلمنامه قبلی جدیتر کردم و خط اتصالها را درست کردیم. به اعتقاد من سینما، تلویزیون و فیلمسازی ته ندارد. کسی نمیتواند بگوید من به ته رسیدم و به موفقیت و به آن قله رسیدم. طبیعی است اگر سینما را آموختم، از دست اساتید خودم بود.
با آقای فتحی هم کار کردید؟
بله من از ایشان خیلی کار یاد گرفتم و ایشان را جزء اساتید خودم میدانم و دوستشان دارم. چون بیتعارف هیچ رقیبی در این دنیا نمیتواند وجود داشته باشد. من از ایشان کار یاد گرفتم. غیر از کاری که میگفتند من کار یاد گرفتم. آن سالها که پس از باران پخش میشد، من سنوسالی نداشتم، میدیدم و لذت میبردم. الان که خودم میسازم، سعی میکنم غلط نسازم. نه اینکه کپی آن کارها را بسازم، بلکه سعی میکنم غلط نسازم. سعی دارم باتوجه به تجربهای که دارم، بیننده را بشناسم و برای آن، کاری را که چشمنواز است و داستان خوب و ریتم خوب دارد، بسازم. واقعیت این است که من نمیدانم این قیاس از کجا شکل گرفته که هیچ شباهتی به این قصه ندارد. مثلا پس از باران یک داستان پر از فلشبک است و در سریال خانی داریم که آن را دوست داریم. طرح توطئه و جنایتی که در پس از باران اتفاق میافتد و بلاهایی که سر خانوادهها میآید، شباهتی به قصه ما ندارد. تنها شباهت این است که در هر دو قصه خان وجود دارد. این قیاس چندان درست نیست و نمیدانم از کجا نشات گرفته است. اگر این شباهت بود، حتما بیان میکردم که این کمک را گرفتیم. همانطور که خیلی از قصهها در دنیا شبیه هم هستند. بزرگی بیان میکرد کل داستانها در دنیا ۱۹-۱۸ داستان است که این داستانها همینطور میچرخد. یکبار با ربات، یکبار با تبدیلشوندگان، یکبار با قصههای روستایی و ... تعریف میشود. درنهایت همه داستانها شبیه هم است. الان هم همینطور است. این شباهت را خیلی جدی نمیبینم.
بازیگران را خودتان انتخاب کردید؟ و انتخابهای اولتان بودند؟
بهغیر از دو نفر که در سیستم قبلی بودند و یکسری سکانسهای مشترک داشتند و طبیعی است تهیهکننده و مدیر شبکه پیشنهاد دادند این تکرار نشود و بیتالمال است و اگر قابلاستفاده است استفاده شود. تقریبا میتوان گفت همه نقشهای دیگر را از صفر انتخاب کردیم. پیشتولید ۳-۲ ماهه در دفتر داشتیم. به خیلی از بازیگران پیشنهاد دادیم، بخشی یا سرکار بودند و نمیتوانستند بیایند یا نقش را دوست نداشتند یا مسائل مالی بود. اتفاقاتی که معمولا در انتخاب بازیگر میافتد، وجود داشت. خوشبختانه ۸۰-۷۰ درصد از انتخاب بازیگران راضی هستم. ۳۰-۲۰ درصد ناراضی هستم که آنهم بهدلیل این بود که با بخشی از دوستان قبلا کار نکردم و در این سریال کار کردم و نتوانستیم در خط مشترک برویم. ممکن است در کارهای بعدی نه آن دوستان با من کار کنند و نه من با آنها کار کنم و این امر همیشه وجود دارد. اینطور نیست که ۱۰۰ درصد از همه چیزی که انتخاب کردید راضی باشید، ولی مساله مالی مطرح نبود. شاید با برخی دوستان بهدلیل مساله مالی نتوانستیم کار کنیم، چون نگاه آنها متفاوت بود و این مساله در هر پروژهای وجود دارد. بهخصوص الان که پروژههای شبکههای خانگی بلاهایی را بر سر سریال تلویزیون میآورد که نگاه دوستان را تغییر داده است.
بازیگر سلبریتی یا درجه یک؟
البته نگاه سلبریتی هم باید داشت. اما به هرحال فراموش نکنیم این آدمهایی که در سینمای خانگی کار میکنند، قبلا در تلویزیون بودند و همینجا بازی میکردند. اما آنجا رنگ و لعاب و دستمزد بالاتر است و خط قرمزها کمتر و تمایل به آن سمت بیشتر است.
شما در شهرزاد هم کار کردید؟
بله. در اپیزود سه بودم.
فارغ از نقدهایی که به سریال شما وارد است، کلبهای در مه ازلحاظ زمان پخش خیلی مشکل پیدا کرده است. باتوجه به انتخابات، فوتبال، یورو و ... در این زمان پخش سریال نامنظم و با مشکل مواجه بوده است. با این شرایط مخاطبان سریال «کلبهای در مه» چقدر است؟
واقعیت این است روی اینکه زمان پخش و کنداکتور به چه شکل است، مسلط نیستم.
اگر دست شما بود زمانش را تغییر نمیدادید؟
طبیعتاً تغییر میدادم. البته در این جایگاه من تجربهای ندارم و مطلوبترین شکل این است که بدون دردسر و عقب افتادن کار پخش شود و بیننده آن را فراموش نکند و بدون فاصله پخش شود. البته شبکهسه شبکه جوان و ورزش و سرگرمی است و اینها جزء اولویت شبکهسه است و یکی از این وظایف پخش سریال است. صرفا شبکهسه همانند شبکه تماشا یا شبکه آیفیلم نیست که فقط سریال و فیلم پخش کند. طبیعتا باید آنها را جزء کنداکتور داشته باشند. کاری دردست تولید در آن زمان نبود. برخی مواقع خود را جای مدیر شبکه میگذارم و مطمئن هستم این دوستان با هزینهای که این کار شده و زحمتی که برای این کار کشیده شده، چه از ابتدا که فیلمنامه نوشته شود تا موقع پخش طبیعتا هیچکس راضی نیست این دسترنج و زحمت به بدترین شکل ارائه شود. تلاش بر این بود کار دیده شود، ولی چیزهایی هم وجود داشت. اگر دست من بود فکر دیگری میکردم. نمیتوان تصمیمگیرنده بود. فکر میکنم با همه این اتفاقات این سریال خوب دیده شد. همه بازخوردها در شبکههای مجازی و تماسهایی که گرفته میشود نشان میدهد همه پیگیر سریال هستند. اینکه مخاطب پیگیری میکند و بیخیال این سریال نشده، یعنی قلاب ما گرفته شده و مخاطب کار را میبیند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سریال تلویزیونی کارگردان فیلم کلبه ای در مه پس از باران داستان ها شبکه سه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۵۰۵۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰ شخصیت برتر سریال «شوگان» که ما را شیفته این روایت حماسی ژاپنی کردند
مینیسریال شوگان یا شوگون (Shōgun) با اکشن، درام سیاسی و فضای تاریخی خود، موفقیت چشمگیری داشته و میلیونها طرفدار را جذب کرده است. بهعنوان یک مینیسریال، متأسفانه قرار نیست برای مدت طولانیتری سوار این قطار مهیج باشیم، زیرا این سریال تاریخی با انتشار اپیزود دهم به پایان رسیده و فضا را برای پخش سریالهای دیگر و ایجاد پایگاههای طرفداری موفق باز کرده است.
به گزارش روزیاتو، در تمام سریال شوگان شخصیت های به یاد ماندنی زیادی وجود داشت. برخی از آنها به شکل مشخصی منفور هستند، اگرچه این کار عامدانه با شخصیت های شرور انجام می شود. با این حال، دیگران به لطف سرگذشت جذاب و پیچیده، شخصیتها یا بازی بازیگرانی که نقش آنها را بازی میکنند، به شخصیتهای برجسته واقعی تبدیل شدهاند
بدون شک، برخی از شخصیتهای سریال شوگان بیش از دیگران برجسته بوده و احتمالاً در هفتهها، ماهها یا حتی سالهای آینده به خوبی در یاد طرفداران این سریال خواهند ماند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین شخصیت های سریال شوگان آشنا کنیم.
۱۰- لُرد ایشیدو کازوناریلُرد کازوناری شخصیت به شدت منفی و نفرت انگیزی است، یکی از آن شخصیت هایی که طرفداران دوست دارند از آن متنفر باشند. کاراکتر کازوناری با بازی ماهرانه تاکهیرو هیرا، آنتاگونیست اصلی سریال است و همیشه به دنبال راه هایی برای تضعیف لُرد توراناگا است.
او حسی جز نفرت نسبت به مهاجمان خارجی که در سواحل ژاپن ظاهر شده اند، ندارد و بیشتر به حفظ قدرت خود علاقه مند است تا آنچه برای امپراتوری ژاپن مناسب است. با این حال، کازوناری آنقدر شرورِ به یاد ماندنی و قابلی است که سخت است به خاطر استفاده از او در سریال خوشحال و خرسند نبود.
شرورهایی مانند کازوناری تنها هر چند وقت یکبار از راه می رسند، و اگر چه ممکن است منفور و قابل سرزنش باشند، همچنان جذاب و به شدت مغناطیسی باقی می مانند. تهدید محض و غرایز شیطانی آنها باعث می شود که نادیده گرفتن آن ها دشوار باشد، حتی اگر هیچ کس لزوماً با آن ها همدردی و همزادپنداری نکند.
۹- تودا هیروکاتسوتودا هیروکاتسو که با نام بونتارو نیز شناخته می شود، شوهر تودا ماریکو و یک سامورایی وفادار به لُرد توراناگا است. او یک شخصیت بدخلق و درمانده در سریال است، به این معنی که طرفداران سریال یا طبیعت منفعل-تهاجمی او را دوست خواهند داشت یا از آن متنفر خواهند بود.
بونتارو که یک جنگجو است، تجربهای نزدیک به مرگ را پشت سر گذاشته و جان سالم به در می برد، اما از اینکه تقریباً به خاطر بلکثورن نزدیک بود کشته شود نیز خیلی خوشحال نیست، کسی که از نظر او یک متجاوز و نیروی مهاجم اجنبی است.
بونتارو شوهر خوبی برای ماریکو نیست، اما پس از طغیانهای دوران مستی اش، نه فقط نسبت به او، بلکه نسبت به جان، نیز دیدگاه نرم تر و عذرخواهانه تری می گیرد. همزمان، به نظر می رسد که ماریکو به او اعتماد دارد، همسری ناراضی که به او اجازه می دهد یک تیر را دقیقاً از زیر بینی او شلیک کند، زیرا می داند که بونتارو به او صدمه ای نزده و آنقدر هم کارکشته است که تیرش را طوری شلیک کند که به هدف خورده و به او نخورد. بونتارو خوبترین فرد این داستان نیست، اما یک مبارز خوب و یک دارایی بزرگ برای جبهه توراناگا باقی میماند، حتی اگر او و جان دائماً خاری در چشم یکدیگر باشند.
۸- واسکو رودریگزنستور کاربونل یک بازیگر دستکم گرفته شده است که همیشه باعث افزایش کیفیت و جذابیت فیل ها و سریال هایش می شود، و شوگان نیز از این قاعده مستثنی نیست. او نقش رودریگز، ملوان پرتغالی را بازی می کند که در ژاپن با جان بلکثورن آشنا می شود.
رودریگز اگر چه با مهاجران بدجنس پرتغالی متحد است، اما رابطه دوستانه ای با جان ایجاد می کند، شاید به این دلیل که آنها اروپایی هایی در سرزمینی دور از وطن هستند که درکش نمی کنند. با این حال، رودریگز در زمینه فرهنگ و آداب و رسوم ژاپنی آگاه تر است. اگرچه وفاداری او جای تردید دارد، اما رودریگز یک شخصیت بسیار بامزه و دوست داشتنی است، با شوخی های لطیفش که در میان لحن جدی و خشن سریال، تسکینی کمیک و بسیار خوشایند است.
همچنین خوب است بدانید که جان به لطف نگرش منفعل-تهاجمی و در عین حال دوستانه رودریگز، در احساس بیگانگیِ ناخوشایندی که در این سرزمین عجیب و غریب دارد، کاملاً تنها نیست. با این حال، وفاداری رودریگز او را تا حدودی به یک علامت سوال تبدیل می کند، عمدتاً به خاطر اینکه تا حدودی شبیه یک انسان خیانتکار است که از پشت خنجر می زند.
۷-موراجیموراجی یک ماهیگیر پیر و اولین کسی است که با جان به زبانی که می فهمد صحبت می کند. از آنجایی که موراجی یک سامورایی نیست (ظاهراً)، تمایلی به خشونت ندارد و بدش نمیآید که مترجم موقت جان بلکثورن باشد. او به زبان پرتغالی (در عمل زبان انگلیسی) خیلی مسلط نیست، اما تمام تلاشش را میکند و میتواند پیام را به خوبی منتقل کند.
موراجی با حضور دلگرم کننده اش، با قلبی بسیار مهربان، نکات مفیدی را به جان یادآور می شود، وظیفه خود را به عنوان مترجم به خوبی انجام می دهند، و عمدتاً بدون ایجاد دردسر بیش از حد، فقط مواظب خودش است و زیاد حرف نمی زند که برای خود و دیگران دردسرساز شود. او پدربزرگ نازنینی است که هر کسی دوست دارد داشته باشد، مخصوصاً در سرزمین غریبه و عجیب مانند ژاپن از دیدگاه یک اروپایی.
گشاده رویی موراجی نسبت به جان به این دو اجازه می دهد تا لحظات کوتاهی از شناخت و شادی را پس از اتحاد با یکدیگر داشته باشند. اگرچه موراجی یک شخصیت نسبتاً کوچک در کلیت داستان سریال شوگان است، اما چیزهایی به این سریال اضافه می کند و در هر قسمتی که در آن ظاهر می شود، حضوری خوشایند دارد که مخاطب را آرام و دلگرم می کند، به ویژه برای کسانی که نگران جان و توراناگا هستند.
۶- پدر مارتین آلویتومارتین آلویتو یک راهب پرتغالی است که مدت ها قبل از رویدادهای سریال به ژاپن فرستاده شده است. در حالی که او به شکلی بی نقص به زبان ژاپنی صحبت نمی کند، همچنان تمام تلاش خود را انجام می دهد تا با سامورایی های اطراف خود ارتباط برقرار کند.
آلویتو متفکر و دلسوز، تصمیم می گیرد از ایمان خود به عنوان وسیله ای برای اهداف خیر استفاده کند و به دنبال انجام آنچه درست و با فضیلت است، باشد. او اغلب با بازرگانان پرتغالی توطئه می کند، اما در نهایت به دنبال اتحاد با توراناگا است، زیرا معتقد است این بهترین کار است.
جدای از آن، آلویتو به دنبال گسترش دامنه دسترسی کلیسای کاتولیک در ژاپن است و معتقد است که این وظیفه خدادادی او به عنوان یک راهب است. همچنین در یک فلش بک مشخص می شود که ۱۴ سال قبل از وقایع سریال، آلویتو متوجه تنهایی و سرگردانی دیوانه کننده ماریکو شده است و تنها کسی بود که به اندازه کافی مهربان بود که او را پذیرفته و به او دلیلی برای زندگی داد. به طور کلی، آلویتو مرد خوبی است، حتی اگر سرسختترین یا قدرتمندترین نباشد.
۵- یوسامی فوجییوسامی (اوسامی) فوجی همسر جان بلکثورن پس از رسیدن به مقام نجیب زاده است. اساساً، این بدان معناست که او به نحوی صیغه بلکثورن است و برای مدت کوتاهی و بر اساس درخواست توراناگا به جان خدمت خواهد کرد، به هر نیازی که او داشته باشد، از جمله نیازهایی که ماهیت جنسی دارند، رسیدگی کند.
به نظر می رسد که فوجی چندان از شغل خود لذت نمی برد، اما جان با شرایط او همدردی می کند و به دلیل احترام نسبت به این زن رنج کشیده و داغ دیده، از داشتن رابطه جنسی با او امتناع می کند. موئکا هوشی، بازیگر این نقش، مظلومیت و صبوری با خود به این شخصیت می آورد که دقیقاً همان چیزی است که از کسی در شرایطِ فوجی انتظار می رود.
او مایل نیست همسر جان باشد، اما همچنان آماده انجام وظایف خود است، اگرچه وقتی رابطه جنسی کنار گذاشته می شود، به وضوح نفس راحتی می کشد. از این طریق، فوجی رفته رفته نسبت به جان رفتار محترمانه ای در پیش می گیرد و او را به عنوان یک انسان و نه یک مهاجم خارجی می پذیرد. او ممکن است در مقایسه با دیگران شخصیت قدرتمندی نباشد، اما فوجی قدرت و انعطاف پذیری را در جایی که بیشترین اهمیت را دارد به خوبی نشان می دهد.
۴- کاشیگی یابوشیگهیابوشیگه یکی از شخصیتهای خاکستری اصلی سریال شوگان است که اغلب از پیچیدهترین و خوش ساخت ترین شخصیتهای سریال مربوطه خود هستند. در حالی که یابوشیگه در ابتدا به شدت وفادار و کمی شوخ طبع به نظر می رسد، تمایل او به خشونت شدید باعث می شود که انسان خوب یا دوست داشتنی جلوه نکند.
بدتر از آن، اتفاقات متوالی در ادامه داستان نشان می دهد که او ممکن است هر دو طرف را بازی داده و مخفیانه به ارباب خود خیانت کند تا دامنه نفوذ سیاسی خود را گسترش دهد. در حالی که حس شوخ طبعی گاه به گاه او خوب است، و او واقعاً گاهی اوقات موفق می شود کار درست را انجام دهد، پیچیدگی و شخصیت منحصر به فرد یابوشیگه او را به شخصیتی بسیار مبهم تبدیل می کند.
او همیشه تماشاگران را در حال حدس زدن و گمانه زنی نگه می دارد در این مورد که او واقعاً چه میخواهد، و در طول داستان چهرهای جذاب باقی میماند. بسته به نظر مخاطب، یابوشیگه در پایان شوگان می تواند خوب یا بد باشد اما قطعاً خود را در میان بهترین شخصیت های سریال تثبیت کرده است.
۳- جان بلکثورنجان بلکثورن اولین شخصیت اصلی معرفی شده در سریال شوگان است. او یک کاپیتان کشتی است که با دستوری مبنی بر نابودی مذهب کاتولیک در منطقه و هدایت ساکنان ژاپن به مذهب پروتستان به ژاپن می آید، ماموریتی که به ولیعهد بریتانیا اجازه می دهد تا نفوذ بیشتری بر این مجمع الجزایر داشته باشد.
با این حال، زمانی که سامورایی های ژاپنی خدمه دچار سوءتغذیه شده او را دستگیر می کنند، نقشه بلکثورن به هم می ریزد. صریح و گستاخ، جان هیچ مشکلی در بیان احساس واقعی خود از بودن در این سرزمین عجیب و غریب و متفاوت از سرزمینی که او آن را خانه می نامد، ندارد.
او بارها اشاره می کند که چگونه فرهنگ باستانی ژاپن را عجیب و عقب مانده می بیند و به نجیب زادگان فحش می دهد. جان، قهرمان واقعی سریال شوگان است، و ماجراجویی های او باعث می شود که نظراتش به شدت تغییر کرده، اتحاد قدرتمند با لرد توراناگا ایجاد کرده و در نهایت آغوشش را به روی فرهنگ ژاپنی اطرافش بگشاید.
در حالی که واضح است که او همچنان میخواهد به خانه اش در بریتانیا بازگردد، جان دچار تغییر درونی و فکری مهمی میشود و پس از اینکه متحدان جدیدش بارها جان او را نجات میدهند، ژاپن را بیشتر میپذیرد.
۲- تودا ماریکوماریکو یکی از بهترین شخصیت های سریال شوگان است، به لطف طبیعت سرد و منزوی اش که او را به عنوان یک حضور مرموز در کل داستان حفظ می کند. او در ابتدا به عنوان مترجم و ملازم جان بلکثورن تعیین شده، درس های مفیدی در مورد قوانین و آداب و رسوم ژاپنی به او آموخته و سخنان او را تفسیر می کند تا متحدانش آنها را درک کنند.
در حالی که به وضوح او دوست ندارد درباره گذشته اش صحبت کند، ماریکو در نهایت با جان دردل کرده و بسیاری از اتفاقات زندگی خود را فاش می کند و نشان می دهد که رفته رفته به جان اعتماد کرده است. بعداً مشخص می شود که او به جان کمک می کند نه به این دلیل که او را دوست دارد، بلکه از سر وظیفه. او کار خود را انجام می دهد، هیچ سوالی نمی پرسد.
در حالی که او رفتار احساسی و نرمی دارد، حس قوی انسجام اخلاقی ماریکو او را به عنوان یک شخصیت برجسته در شوگان برجسته می سازد. او ممکن است زیاد شبیه یک مبارز نباشد، اما از نظر فکری بسیار قوی است، که به همان اندازه سامورایی بودن مهم است، اگر نه بیشتر.
۱- لُرد یوشی توراناگاتوراناگا با بازی هیرویوکی سانادای بزرگ، یکی از شخصیت های اصلی سریال شوگان، یکی از پنج بوشو (نایب السلطنه) است که بر ژاپن حکومت می کنند تا زمانی که وارث جوان امپراتوری به بلوغ برسد. او مطمئناً در نظر دیگر بوشوها محبوب نیست، همه آنها مخالف موضع او هستند و به نظر می رسد به دنبال هر فرصتی هستند تا او را به زمین بزنند.
با وجود این تلاشهای مکرر برای نفی قدرت سیاسیاش، توراناگا همیشه دو قدم جلوتر از دشمنانش است، همان چیزی که اغلب به خاطرش شناخته می شود، حتی در میان دیگر اشراف ژاپنی. علاوه بر این، او یکی از معدود افرادی است که در اوایل سریال به خود زحمت می دهند تا به حرف های جان گوش دهند.
توراناگا همیشه مشتاق یادگیری فرهنگ و تکنیک های اروپایی است و جان را به عنوان یک متحد بالقوه می بیند تا یک مهاجم خارجی. توراناگا به جان فرصتی میدهد که شاید حتی لیاقتش را هم نداشته باشد و پیوندی عمیقاً متقابل و محترمانه با او ایجاد میکند.
همچنین توراناگا مایل است سنت های ژاپنی را با ارتقای جان به درجه نجیب زادگی زیر پا بگذارد، مقامی که اعطای آن به خارجی ها امری عادی نیست. شخصیت باز و پذیرنده، دانایی، شوخ طبعی و طبیعت دوستانه توراناگا او را به بهترین شخصیت سریال شوگان تبدیل کرده است.
کانال عصر ایران در تلگرام