«ملکه گدایان» نسخه نمایش خانگی «آوای باران»؟!
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۹۹۲۵۴
صراط: از زمانی که خبر ساخت دومین سریال حسین سهیلیزاده در نمایش خانگی به نام «ملکه گدایان» منتشر شد و پس از انتشار تصاویر و تیزر سریال، پیشبینی میشد این مجموعه شباهتهایی به سریال تلویزیونی «آوای باران» که این کارگردان سال ۹۲ ساخته بود، داشته باشد و اکنون پس از انتشار دو قسمت از «ملکه گدایان»، شباهتهایی واضح میان این دو مجموعه دیده میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خراسان نوشت: جالب این جاست که شبکه آیفیلم دقیقا همزمان با انتشار «ملکه گدایان»، تصمیم گرفته است بازپخش مجموعه «آوای باران» را روی آنتن ببرد و این سریال هم اکنون از تلویزیون نیز در حال پخش است.
جعل هویت بچه پولدارها
مهمترین شباهت داستان «ملکه گدایان» با «آوای باران»، جعل هویت یک جوان ثروتمند به جای یکی از اعضای باند تکدیگری است. در «آوای باران» دختربچهای به نام «باران» که پدرش تاجر داروست، طی اتفاقاتی از پدر دور میماند و فرار از خانه باعث میشود میان کودکان بیسرپرست که در خیابانها گدایی میکنند، بزرگ شود و خانواده و آشنایان خود را گم کند. در سریال «ملکه گدایان» هم «البرز» تنها پسر خانواده «شمس» سالها در آلمان درس خوانده و او نیز مانند خانواده خود وضعیت خوبی دارد، اما پس از بازگشت به ایران با افرادی مواجه میشود که ادعا میکنند هویت واقعی او شخص دیگری است که خانواده و ثروتی ندارد و از کودکی به عنوان یک بچه بیسرپرست در میان گروهی از تکدیگران بزرگ شده است. هنوز معلوم نیست که آیا «البرز» فرزند واقعی خانواده «شمس» است یا خانواده سرپرستی او را برعهده گرفتهاند، اما در هر صورت جعل هویت «باران» و «البرز» موضوع مشترک قصه هر دو سریال است. شغل پدر این دو کاراکتر هم مشابه یکدیگر است. همان طور که گفتیم «طاها» در حوزه تجارت دارو فعالیت میکرد و «خسرو» نیز داروساز است.
توطئه خانوادگی و فامیلی
در سریال «آوای باران»، یک توطئه فامیلی و خانوادگی باعث شد «باران» آواره شود و سروکارش با گروههای تکدیگری بیفتد. هرچند «باران» خودش از خانه فرار کرد، اما خواهرزاده پدرش یعنی «نادر» با بازی سام درخشانی و همسرش «زیور» با بازی الهام چرخنده، قبل از فرار او تصمیم داشتند «باران» را از خانه و زندگی خودش فراری دهند و اسم و اثری از او باقی نماند، بنابراین برای بازگشت او به خانه کاری نکردند و گم شدن او را به نفع خودشان دیدند. در سریال «ملکه گدایان» هم شاهد سناریوی مشابهی هستیم و مادر «البرز» و وکیلش طبق انگیزهای که بعدا روشن خواهد شد، تصمیم گرفتهاند نقشهای برای انکار وجود «البرز» بچینند. در این سریال هم پای توطئه خانوادگی در میان است. مادر «البرز» با همدستی «پارسا» با بازی فرزاد فرزین که خودش را وکیل خانواده «شمس» معرفی کرد، هویت واقعی «البرز» را انکار و وانمود کرد فرزندی ندارد. در «آوای باران»، انگیزه «نادر» و «زیور» تصاحب اموال پدر «باران» یعنی «طاها» بود، باتوجه به ثروت خانواده «شمس» در «ملکه گدایان» نیز احتمالا انگیزه حذف «البرز»، مالی خواهد بود.
متهمان بیگناه و دوری از ایران
در قسمت دوم سریال «ملکه گدایان» متوجه شدیم «البرز» در ۱۵ سالگی طی یک اتفاق به ظاهر قتل که به گفته این شخصیت احتمال دارد صحنهسازی بوده باشد، قاتل شناخته و توسط پدرش، قاچاقی به آلمان فرستاده میشود و دیگر نمیتواند به ایران برگردد. پیش از این در سریال «آوای باران»، از سناریوی مجرم شناخته شدن «طاها» طی یک اتفاق و دور ماندن اجباری او از ایران استفاده شده بود. رقیبان «طاها» در تجارت دارو، به علت درستکاری او و به خطر انداختن منافعشان، برایش پاپوش درست کردند و با جاسازی مواد مخدر در وسایلش، باعث شدند او که برای سفر کاری به ترکیه رفته بود، زندانی و به حبس ابد محکوم شود. در «ملکه گدایان» هم طی اتفاق مشابهی، «البرز» از ایران و خانوادهاش دور مانده است.
باندهای تکدیگری
زاویه دیدی که حسین سهیلیزاده در سریال «ملکه گدایان» به متکدیان داشته نیز مشابه همان نگاهی است که در «آوای باران» به این موضوع داشت. در «آوای باران» کودکان بیسرپرست به دستور شخصی به نام «شکیب» به خیابانها فرستاده میشدند تا گدایی کنند. در مجموعه «ملکه گدایان» نیز به باندهای تکدیگری پرداخته شده است و جوانی به نام «افرا» کودکان را مدیریت میکند. البته «افرا» خود عضوی از این باند است و سردسته، شخص دیگری است. فضای خانهای که کودکان در آن نگهداری میشوند و روابط افراد هم سریال «آوای باران» را در ذهن مخاطب تداعی میکند. هرچند که «افرا» به اندازه «باران» مظلوم نیست، اما مانند او با بچهها مهربان است و همکاری با این باند، باعث نشده است آن قدر سنگدل شود که بچهها را صرفا به چشم وسیلهای برای کسب درآمد ببیند. به عنوان مثال در قسمت دوم دیدیم که اجازه نمیدهد بچهها به دستور یکی از اعضای باند بدون این که صبحانه بخورند سر کار بروند و آنها را کتک نمیزند. تقابل او با یکی دیگر از اعضای باند که زن بدجنسی به نام «کوکب» است نیز بیشباهت به تقابل «باران» و «آفرین» همسر «شکیب» نیست.
آغاز ماجراها از ترکیه
کشور ترکیه یکی دیگر از اشتراکات هر دو سریال است. در مجموعه «آوای باران»، «طاها» برای انجام کاری به ترکیه سفر کرد و بخشی از قصه در آن جا گذشت. او در این کشور دستگیر و سپس زندانی شد. در سریال «ملکه گدایان» هم خانواده «البرز» و «سارا» در این کشور با یکدیگر دیدار کردند و قرار بود مراسم عروسی آنها در آن جا برگزار شود که با شنیدن خبر سکته کردن پدر «البرز» مراسم عروسی به هم خورد و همگی به ایران برگشتند. هیچ کدام از بازیگران سریال مشترک نیستند، اما ابتدا قرار بود سام درخشانی که در «آوای باران» حضور داشت در این سریال بازی کند که به دلیل بازی در «خوب، بد، جلف» انصراف داد و فرزاد فرزین جایگزین او شد.
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: نمایش خانگی ملکه گدایان آوای باران حسین سهیلی زاده صراط ملکه گدایان آوای باران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۹۹۲۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصههای واقعی رئالیتیشو ها را میبینند
شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامهاش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفهای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفهای خود و بستر معرفیاش به جامعه را سریال «ممنوعه» میداند.
این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرمهای شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتیشوها و سریالهای مختلفی نقشآفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفهای دنبال میکند. حضور او در فصل دوم گیمشوی «زودیاک» بهانهای شد تا با او به گفتوگو بپردازیم.
چه شد در گیمشوها حضور پیدا کردید؟
این روزها بازی مورد علاقهام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شبهای مافیا» را تجربه کردم، شرکتکنندگان برنامه فقط خانمها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفتهای دو بار جدا از تمرینات با بچهها جمع میشویم و بازی میکنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمیهای خانوادگی حوصلهام سر میرود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.
با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟
به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقشهای اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستانها جوانان من را به واسطه حضورم در «شبهای مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند میشناسند اما افراد مسنتر به واسطه نقشم در سریالهای صداوسیما با من آشنا هستند.
شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریالهای پرمخاطبی مثل «نونخ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشینتر است یا در نمایش خانگی؟
هر کدام از این مدیومها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرمهای نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامهها و سریالهای خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریالهای طولانی را پس میزنند و به دنبال مینیسریالها میروند و آنها را راحتتر میپذیرند.
تکرار ساخت رئالیتیشو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمیکند؟
شخصاً «زودیاک» را از تمام بازیهای مافیا بیشتر دوست دارم و فکر میکنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه میشود. یکی از جذابیتهای این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفهای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباههای جبرانناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری میگیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خستهکنندهای نیست زیرا حتی در جمعهای خصوصی هم هیچ وقت دستها تکراری نمیشود و همیشه بازیها و اتفاقهای جدید رخ میدهد.
از طرفی هم فکر میکنم بازی خانمها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانمها کمتر به هم اعتماد میکنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی که در بازی خانمها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفهایتر میشود. همچنین حضور شخصیتهای معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.
در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتیشو میتواند آینده شغلی آنها را تهدید کند در این برنامهها شرکت نمیکردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟
برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال میزنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری میدانم اما دوست دارم در برنامههای اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامههای رئالیتیشو جذابیتهای خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکتکنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامهها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتیشو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه میآید، به همین صورت تمام بازیگران کمکم به سمت این برنامهها خواهند آمد زیرا رئالیتیشوها معمولاً مورد پسند مردم واقع میشوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار میکند اما صدای خوبی دارد و آواز میخواند گوش میکنند و لذت میبرند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامههای رئالیتیشو را انتخاب میکند.